مادرااااااااانه

امروز که تو نیستی...

چقدر سخته که تویِ دلت یه غم بزرگ باشه اما نتونی با عزیزترین فردِ زندگیت درمیون بذاریش چقدر سخته که کوچولویی رو که خدا تویِ دلت میذاره یه روز بیاد ازت پس بگیره و براحتی بهت بگن: "حتما حکمتی توش بوده" و تو نباید دم بزنی چقدر سخته که یکسال از پرکشیدنت میگذره و هنوز برنگشتی توی دلم چقدر سخته که دائم بشنوی خدا خیلی مهربونه و قدرتش نامتناهیِ اما همین خدا میاد و یه دنیا غم تویِ دلت میذاره و تو باید شاکر باشی چقدر سخته   که جمله ی "خدایا شکر که مرا لایق مادر شدن دانستی" را مدام ببینی و تو دائم مرور کنی گذشته ات را که چه کردم که اکنون خدا مرا بی لیاقت دانسته! چقدر سخته که وسط شلوغی احسا...
29 فروردين 1391

سال نو مبارک...

بالاخره سالِ نو از راه رسید! شاید هیچکس بیشتر از من از رفتن به یک سالِ جدید خوشحال نباشه و شاید هیچکس غیر از خدا علت این خوشحالی رو ندونه  تنها چیزی که همیشه از خدا خواستم سلامتی و آرامش بوده و بس! خدای خوبم امسال با ما بِه ازین باش .... کوچولوی دوست داشتنیه من سال نوت مبارک امسال بیشتر از هروقت دیگه ای دلم میخواد بیای پیشم تازه خانم دکتر هم حدودا" 3ماه بهت فرصت دادن که تشریف بیاری تویِ دلِ مامانی در غیر اینصورت ایشون با یه لبخند زیبا متوسل به زور و کارهای غیر معمول میشن فکرشـــــــــــــو کـــــــــــــــن پس بیا و بذار همه چیز در صلح و صفا پیش بره بیا و بدون که مامانی با یه دنیا عشـــق تمام قد انتظارِ او...
9 فروردين 1391
1