مادرااااااااانه

نامادر

1391/4/30 21:28
نویسنده : مامی/آقای پدر
1,277 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی به این خوبی نامِ مادر را یدک می کشی

لااقل کمی مادری کن دلمان باز شود

بعید میدانم با آنهمه غرور و تکبر که تو داری توانِ مادری کردن هم درت مانده باشد

پس بیخیالِ به اصلاح مادر بودنت شو و همچنان پرغرور به خودخواهی ات ادامه بده که خدا را شکر توانمندی ات در این زمینه بس ستودنی ست!! و هرگز توجه نکن که فرزندت چگونه تاوانِ کارهایِ تو را پس میدهد و همچنان دم نمیزند....

خودخواهی و جانماز آب کشیدن تنها چیزیست که میتوان از تو آموخت و من در عجبم از خودم که چطور از روز اول آشنایی مان (که فقط چشمانت از زیر چادری مشکی پیدا بود و یکدم سدِّ راهِ وصالم میشدی) تا الان تو را تاب آوردم!!!!

برایت تا به ابد متاسفم نامادر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

مريم
31 تیر 91 1:51
سلام عزيزم اتفاقي وبتونو ديدم برات دعا مي كنم خدا بهت بده اون چيزي رو كه خيلي منتظرش هستي اين ماه ماهيه كه خدا دست هيچ كدوم از بنده هاشو خالي بر نمي گردونهحتما ازش با دل شكسته بخواه


ممنون مریم جونم/ایشالا که همه به آرزوهاشون برسن
مريم
31 تیر 91 11:04
سلام ديروز هم برات پيغام گذاشتم نمي دونم ديدي يا نه ولي امروزم فقط به خاطر تو همه كارهامو گذاشتم تا بيام بهت سر بزنم خودتو خيلي ناراحت نكن هر چي كه خدا بخواد حتما يه خيري توش هست كه ما نمي دونيم من دو تا نيني دارم كه از دستشون جاي تر وتميز تو خونم نمونده مثل لودر من كار ميكنم و اونها هم مثل لودر كثيف مي كنن از وقتي اوليش اومد تا حالا كه دو تا شدن هفت سال ميشه كه تقريبا از همه دنيا بي خبرم اميدوارم روزي از همين روزهاي خيلي خيلي زود تو هم انقد سرت شلوغ شه مثل من كه حتي يادت بره موهاتو شونه كني يا حتي تو ايينه به خودت نگاه كني پس تا وقت داري از همه فرصت هات استفاده كن كه ايشالا ني ني به زودي زود با سرو صدا مياد وخونتو شلوغ مي كنه دوستت مريم

مرسی دوستِ نازنینم/ خدا برات حفظ کنه دوتا گلت رو ببوسشون عزیزم/ بازم ممنون که اینهمه بیادم بودی و عذر میخوام که نگرانت کردم

ازاده مامانه هانا
1 مرداد 91 2:24
ای جونمممممممم خاله نفس من دلت پره هااااااا
ناراحت نباش از رفتار نابخردانه بعضی بزرگ تر ها. دقیقا میفهمم چی میگی اما چاره ای جز تحمل نیست

آره عزیزم تو درست میگی/ هانا کوچولوم رو محکم ببوس:-*
مرضیه
1 مرداد 91 9:40
نفس جونم بابا دق دادی مارو ... کجایی دختر ... خیلی نگرانت بودم ... بعد این هم مدت از کی اینهمه دلگیری که اینجوری نوشتی ...

ای بابا چیزی نگم بهتره!!!
مرسی که یادم بودی عزیزم/ دوستت دارم/ ببوس کوچولوی منو:-*
مروا مامی پویان
2 مرداد 91 2:17
قربونه دلت بشم من نفس جونممممممممممم

غمگین اومدی ولی بازم خدارو شکر که اومدی و از نگزانی درم اوردی عزیزم

هر کسی لایق این اسم بزرگ نیست این رو بدون فدات شم

برام دعا کن مینا جونم/ ببوس پسملیه ی منو:-*

مريم
3 مرداد 91 13:07
سلام خانم كجايي خبري ازت نيست اين نوشته اخرت كمي ادم و نگران مي كنه من هر روز دارم بهت سر مي زنم زودتر از خودت يه خبري بزار عزيزم دوست دارم
نارینه
4 مرداد 91 0:32


چیزیکه زیاده نامادر ...........


دقیقا"
خاطره مامان بردیا
5 مرداد 91 22:08
من که نفهمیدم جریان چیه. فقط فهمیدم دلت از کسی شکسته دلم برات تنگ شده بود دوست جونم. چرا نیستی ؟ چرا آپ نمی کنی؟ چی شد پس این نی نی ما؟!


دیگه هیچی نمیدونم:-(
مامان ترنم کوچولو
7 مرداد 91 10:45



:-*
دخترک
8 مرداد 91 23:09
آدما معمولا وقتی نا امید میشن که چیزی تا هدفشون نمونده
پس نا امید نشو نفس جونم
من میدونم دلت از کسی شکسته
شاید کسی با ظاهر من
من به جای اون ازت معذرت میخوام
دلمون واست تنگ شده بود عزیزم
این روزا با دیدن خداحافظ بچه کلی بغض میکنم.
ایشالا نی نی دار بشین زود زود.
دوست دارم.

:-*

صوفی مامان رادمهر
9 مرداد 91 11:49
دلم پر از غم می شه وقتی کوچولوهایی رو می بینم که وسط خیابون و پشت چراغ قرمز تو آفتاب داغ به این و اون التماس می کنن تا ازشون گل بخرن... وقتی که اگه یکی شون مال هر کدوم از ما بود حداقل جایی که براش در نظر داشتیم روی چشممون بود...
نفس عزیز اگه با اون ترفندهای پزشکی که گفتی به اون چیزی که می خوای برسی غم به دلت راه نده... تو کارت رو بکن... می دونم که دوست نداری ولی اگه تو رو به هدفت برسونه چه اشکالی داره؟ دوستت دارم دوستم

:-*
دخترک
9 مرداد 91 11:53
میدونی
بذار یه اعترافی کنم
من اونقدر بچه دوست دارم که گاهی فکر میکنم کسی تو دنیا هست از من بیشتر بچه دوست داشته باشه؟
شاید زدن این حرف خوب نباشه ولی مطمئنم خدا با همین عشق مادریم امتحانم میکنه و بچه رو بهم دیر میده
وقتی خانواده هاییو میبینم که لایق بچه داشتن نیستن و دارن خیلی حرصم میگیره
دخترعموم مثل شما بود پنج سال بچه نخواست بعدش هرکارکرد باردار نشد و یکی دو سال تحت نظر بود.
الان یه دختر داره دوسالشه انقدر ناااااااز و قشنگه
مطمئنم خدا بهت نی نی نازی میده
لایقش هستی
قدرشو میدونی مطمئنم
منم این گوشه از زمین خدا توی شهر کرمانشاه واستون دعا میکنم ایشالا خدا حرفممو گوش بده

من درکت میکنم چون خودم عااااااااااااشق بچم.
از خودت بی خبرمون نذار عزیزم


ایشالا هروقت مزدوج شدی زودی هم نی نیت بیاد توو دلت/ از ته قلبم این آرزو رو برات کردم/چون خودم میدونم منتظر بودن وقتی از حد بگذره چه بلاهایی سر آدم میاره/برام دعا کن دوستم...
مامانی درسا
10 مرداد 91 2:30
سلام نفس جونم ..... کی دلتو شکسته عزیزم ...... ایشاالله همیشه همیشه بهترینها واست رقم بخوره و دیگه دلگیر نباشی ...... واست دعا میکنم با بند بند وچودم ..... همونطور که منو ناامید نکرد شما عزیزمو هم ناامید نکنه ...... انشاالله به حق روزای پیش رو به آرزوت برسی ...... دوست دارم خودت خوب میدونی ..... زود زود بنویس هرچی تو دلته بنویس من یکی با جون دل گوش میدم خواهر کوچیکه ...... عزیزمی یه دنیا بوس

بخاطرِ همه ی مهربونی هات ممنونم/ ببوس فرشته کوچولویِ منو:-*

آسیه
12 مرداد 91 3:04
سلام خواهر جونی عزیزم.....نبینم غمت رو گلم
تو خودت بهترینی و خدا بهترین ها رو در بهترین زمان بهت میده عزیزم
گلم خودم رو بخاطر حرف های نابخردانه دیگران ناراحت نکن که هیچ چیز ارزش اینو نداره که اشکای نازت رو گونه هات جاری شن.....دوست دارم و همیشه بیادتمممممممممممممممممممممم

واسه همه خوبیهات ممنونم/ ببوس نیاز نازم رو:-*
مامان سمانه
14 مرداد 91 0:47
سلام خانمی
امیدوارم تو دلت هیچ وقت غم نباشه به جاش یه نینی ناز و دوست داشتنی بیاد
عزیزم دنیا همش همینه هر کس از یه چیزی دلش پره مهم اینه که بتونی صبور باشی

ولی باور کن کم کم میای نگران میشم

فدات دوستِ ماهم/ دعا کن نی نیم بیاد قول میدم تند تند بیام آپ کنم/ بردیا طلایِ منو محکمه محکم ببوسی ها:-*
نسترن(یک عاشقانه آرام)
16 مرداد 91 8:51
چه جالب بود این متن...............
حالا در وصف کی بود؟
راستی دوستم چرا دیگه پیشم نمیای؟باهام قهری؟


آره جالبه خیـــــــــــــــــلی!!!
عقلتو بکار بنداز تو که باهوش بودی دوستم:-)
اومدم حق داری بخدا شرمندم:-(
نسترن(یک عاشقانه آرام)
16 مرداد 91 19:04
به جان خودم نفهمیدم در وصف کی بود!!!یعنی میگی خنگ شدم؟!
خصوصی داری


تقصیر نداری توی دوران عقدی آخه!
ایشالا مزدوج که شدی خوب میفهمی چی نوشتم....
البته امیدوارم هرگز نفهمی حرفمو:-*
kiyanaz
17 مرداد 91 11:07
دوست عزیزم میفهممت انتظارو تجربه کردم بدترین چیز تو دنیا انتظاره حتی یروزشم سخته ولی عزیزم برای بدست اوردن آرزوت باید شرایطش فراهم باشه که یکیش مهیا بودن امیده که تو میدونم داری ولی با غم نمیشه گلم با شادی به استقبالش برو اینا فقط حرف نیس اینا حسیه که خودم با تلاش بهش رسیدم و بهم نتیجه داد. هر بار که بهت سر زدم اول ته دلم دعا کردم که دله تنگت باز شده باشه عزیزم دیر نیست اونروز

کیانازِ عزیزم حرفات برام مثه آبِ رو آتیش بود/ آرومم کردی/ یک دنیـــــــــــــــــا ممنون/ نشونی ازت ندارم همینجا میگم که دوستت دارم عزیزم /ممنون که بیادمی

نسترن(یک عاشقانه آرام)
17 مرداد 91 11:21
خصوصی داری خانمی
نسترن(یک عاشقانه آرام)
17 مرداد 91 11:25
قربون اون دل پاکو مهربونت برم...خدا ایشالا به حق همین روز و شبا یه نینی سالم بذاره تو دلتو یه خونواده رو شاد کنه...

نسترن جونم دعام کن/ میدونم میده اما ازش بخواه تا هنوز ذوقی تویِ وجودمه بده! نمیخوام با خاطرات بد بده/ منو میفهمی؟!
نسترن(یک عاشقانه آرام)
18 مرداد 91 13:56
خصوصی
نسترن(یک عاشقانه آرام)
19 مرداد 91 8:37
ممنونم مریم جونم یه عاللللمه بوس برای شما خانم گل
خاطره مامان بردیا
19 مرداد 91 12:52
قالب جدید وبلاگ مبارک دوست جونممممم

آره دیگه از بی نی نی ای نشستم قالب عوض میکنم:-)

بهارک
20 مرداد 91 23:22
سلام گلم.خوبی.دلم برات تنگ میشه میام نوشتهاتو میخونم.امروز برات دعا کردم.ایشالا که خداقبول کنه.بووووس


ممنونم عزیز دلم/ راستی چرا هنوز شماره رو برام نذاشتی؟؟ من منتظرم ها
زهرا
21 مرداد 91 12:57
سلام آرزو میکنم بزودی مادر بشی. راهکار سنتی جهت درمان نازائی: http://attariabba.blogfa.com/post-44.aspx
مامانی درسا
25 مرداد 91 3:42
بازم نیستی گلم کجایی؟؟؟؟؟؟


توو راهم عزیزم دارم میام:-)
مامان ترنم کوچولو
26 مرداد 91 12:41
عزیزم خیلی وقته نیستی؟
زودی بیا و بی خبرمون نذار

مامان ترنم مهربونیهات منو شرمنده میکنه
مریم
30 مرداد 91 0:21
سلام عزیزم .نیستی گلم .هم دلم برات تنگ شده هم بی نهایت منتظر خبرهای خوبت هستم .اگه تونستی مستند راز رو پیدا کن وببین به من که خیلی کمک کرد مهمترین چیز اینه که نا امید نشی و باور داشته باشی که به خواسته ات می رسی و مهمتر اینکه خدا رو فراموش نکنی.دعا کن خدا از شنیدن صدای بنده هاش خوشحال میشه اون دوست داره ما ازش بخوایم تا بهمون بده .خیلی دوست دارم عزیزم با اینکه ندیدمت ولی خیلی به فکرت هستم و برات دعا میکنم .راستی اگر توانایی داری توی طرح اکرام ایتام شرکت کن خدا بچه های یتیم رو هم خیلی دوست داره.به یادتم.دوستت مریم.


مریم که نیستی تو بخدا معجزه ای:-*
مونا مامان رادین
31 مرداد 91 17:00
سلام دوست عزیز
نفس عزیز شما سوالی در وبلاگ مطرح کرده بودی که متاسفانه خصوصی بود و نتونستم جواب بدم ... به همین خاطر اینجا براتون مینویسم ... دوست خوبم درست حدس زده بودی کلاسهای مادر و کودک برای بچه های 2-3 سال بود و برای برادرزاده گل شما که 4.5 ساله هست به نظر من بهترین انتخاب مهدکودک هست و تو این سن بهتره بچه ها وارد مهد بشند ... البته اگر هدفتون فقط آموزش باشه من شنیدم که کانون پرورش فکری کلاسهای خوبی برگزار میکنه و اگر دوست داشتید یه سری به اونجا هم بزنید ... البته من خودم نرفتم و فقط تعریفشو شنیدم ... باز هم اگر سوالی بود من در خدمتم


بینهایت ممنونم/ ببوس پسر نازت رو
zahra
19 بهمن 91 5:46
امدم سر بزنم که خبر خوش شنیدم خدا رو شکر حالا که مادر شدی این پست و حذف کن بزار فقط خوبی باشه غم بره گم شه